معنی از کوه های غربی ایران

واژه پیشنهادی

از کوه های ایران

سهند، سبلان، دماوند، الوند، سماموس، زردکوه، زاگرس، شیرکوه، دالاهو


از کوه های غرب ایران

اهوران

فارسی به عربی

غربی

باتجاه الغرب، غربی

لغت نامه دهخدا

کوه کوه

کوه کوه. (ق مرکب) بسیار زیاد. فراوان. (فرهنگ فارسی معین). از سر تا پا. (ازآنندراج). کوه تاکوه. (ناظم الاطباء). پشته پشته. تپه تپه. برآمدگیها و برجستگی های بسیار بلند:
تلی گشته هر جای چون کوه کوه
برش چشمه ٔ خون ز هر دو گروه.
فردوسی.
به هر جای بد توده چون کوه کوه
ز گردان ایران وتوران گروه.
فردوسی.
به هم بر فکندندشان کوه کوه
ز هر سو به دور ایستاده گروه.
فردوسی.
نخست لدروه کز روی برج و باره ٔ آن
چو کوه کوه فروریخت آهن و مرمر.
فرخی.
خون روان شد همچو سیل از چپ و راست
کوه کوه اندر هوا زین گرد خاست.
مولوی.
کنم وصف پیلان گردون شکوه
که کیف خیالم رسد کوه کوه.
یحیی کاشی (از آنندراج).
مگر ابدال چرخ این کوه دیده
که بانگش کوه کوه از سر پریده.
سالک قزوینی (از آنندراج).


غربی

غربی. [غ َ رَبی ی] (ص نسبی) منسوب است به باب الغربیه که محله ای است به بغداد و در آنسوی شط قرار دارد. (از انساب سمعانی). در معجم البلدان غَرَبه به یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه ٔ بغداد اطلاق شده است و منسوب آن مطابق قاعده ٔ نسبت غَرَبی می شود. و نصربن احمد غربی بدین ناحیه منسوب است. رجوع به غربه و غربی (اِخ) شود.

غربی. [غ َ] (اِخ) (عمار الَ...) عمار راشدی، متوفی به سال 1251 م. معروف: غربی شاعر و ادیب بود. رجوع به عمار شود. (از اعلام زرکلی چ 1).

غربی. [غ َ] (ص نسبی) منسوب به غرب. مقابل شرقی. مغربی: وماکنت به جانب الغربی اذ قضینا الی موسی الامر. (قرآن 44/28). حکایت باغ غربی و آمدن خواجه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346). || منسوب به غرب که در تداول امروز به کشورهای اروپا و آمریکا اطلاق شود: بلوک غربی، کشورهای غربی. || منسوب به غرب، که مغرب اقصی و یا ایالتی در مغرب اقصی شامل فاس و مراکش است. رجوع به غرب شود. || (اِ) شراب غوره ٔ خام. (منتهی الارب) (آنندراج). الفضیخ من النبیذ. (اقرب الموارد). || درخت که وقت غروب، گرمی آفتاب بر آن رسد. || نوعی از خرما. || رنگی است سرخ. (منتهی الارب) (آنندراج).

غربی. [غ َ] (اِخ) (الوادی الَ...) ناحیه ای است در حاکم نشین فزان در طرابلس غرب. این وادی از 104کیلومتری شمال غربی ناحیه ٔ مزروق به جنوب غربی امتداد یافته است و در قسمت فوقانی 11 قریه دارد که هرکدام از آنها با نخلستانها محاط شده و مرکز آن تکریت است. قریه ٔ جرمه زمانی مرکز فزان بوده و در نزد رومیها به گارامه شهرت داشته است در اطراف آن ویرانه ها و همچنین مجسمه باقی است. گمان میرود این ناحیه جنوبی ترین نقطه ای بوده است که رومیها بدان رسیده اند. در آن زمان ناحیه ٔ مذکور مانند غات و غدامس مرکز تجارتی مهم بود و اهالی وادی غربی از قوم توارق و غرب وسودانیان تشکیل یافته اند. (از قاموس الاعلام ترکی).

عربی به فارسی

غربی

باختری , غربی , وابسته به مغرب یا باختر

معادل ابجد

از کوه های غربی ایران

1529

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری